نشر شدت

• در افسانه ای کهن، چنین آمده است که شاه میداس مدّتهایی مدید جنگل ها را در جستجوی سیلنوسِ خردمند، همزادِ دیونیسوس، زیر پا می گذاشت، بی آنکه بتواند او را به چنگ آورد.
• سرانجام وقتی سیلنوس به چنگِ پادشاه افتاد، میداس از او پرسید بهترین و نیکوترین چیز برای آدمیان چیست؟
• سیلنوسِ دیو ابتدا سرسختانه و بیحرکت سکوت اختیار کرد، تا سرانجام با اجبارِ سیلنوس، قهقه های گوشخراش سر داد و اینگونه لب به سخن گشود که: «موجودِ رنجور و مستعجل، فرزندِ محنت ها و سوانح، چرا مرا وادار به بیانِ چیزی می کنید که نشنیدنِ آن عظیم ترین لذِّتها را برای شما به ارمغان می آورد؟ بهترین چیز برای شما، کاملاً از دسترستان خارج است: به دنیا نیامدن، وجود نداشتن، هیچ بودن. اما به هر روی، در درجۀ دوم بهترین چیز این است - هر چه زودتر مُردن.»

زایش تراژدی - فریدریش نیچه