- لختی رو برمی-گرداندم تا دوباره تازه-نفس-تر به آنها (زالزالک-های وحشی) بپردازم.
- راهی را که از پسِ پرچین تا کناره-ی کشتزار ها بالا می-رفت، می-پیمودم تا به شقایق تنها افتاده-ای، یا به گلِ گندمِ از تنبلی جدا-مانده-ای برسم که پهنه-ی سراشیب را اینجا و آنجا چون گل-های حاشیه-ی پرده-ای می-آراستند که گلبوته-هایش پراکنده به چشم می-آید و چون آویخته شود با همه-ی شکوه-اش دیده خواهد شد؛
- آن گل-های هنوز اندک، تک-افتاده چون خانه-های دور-از-همی که نزدیکیِ دهکده-ای را بنمایانند، از گستره-ی عظیمی گندمزارها به من خبر می-دادند که ابرها بالایشان گله می-شدند، و دیدنِ یک شقایقِ تنها، که مشعل افروخته بر فراز دکلِ افراشته-اش در باد، بالای شناورِ سیاه چرب-اش می-درخشید، دل-ام را چون دلِ مسافری به تپش می-انداخت که بر کناره-ای چشم-اش به نخستین قایق به خاک نشسته-ای بیفتد که کارگری قیراندودش می-کند، و پیش از آن که هنوز آب را دیده باشد، فریاد بزند: «دریا»
در جستجوی زمان از دست رفته - طرف خانه سوان- مارسل پروست - ترجمه مهدی سحابی