- سوان خواهش کرد او را به همه معرفی کنند، حتی به سانیت، دوستِ قدیمیِ وردورن، که کمرویی، سادگی و خوشقلبی-اش در همه-جا مایه-ی از دست رفتنِ احترامی شده بود که از احاطه-اش به علمِ آرشیو، داراییِ بسیار و خانواده-ی برجسته-اش برمی-آمد.
- نوکِ زبانی حرف می-زد و این دلنشین بود، چون حس می-کردی بیش از آنکه عیب زبان-اش باشد، حسنِ سرشت-اش است، و مانند بازمانده-ای از معصومیتِ دورانِ کودکی که هرگز از دست نداده باشد.
- هرکدام از حروفِ بی-صدایی که نمی-توانست به زبان بیاورد، پنداری بدی-ای بود که از دست-اش برنمی-آمد.
در جستجوی زمان از دست رفته - طرف خانه سوان- مارسل پروست - ترجمه مهدی سحابی