از نظرِ من «دولت» یا «حالت وضعیت» همان نظمِ قیدوبندهایی است که امکانِ امکان ها را محدود می سازد.
بر همین اساس، خواهیم گفت «دولت» همان عاملی است که در یک وضعیتِ مفروض، تجویز می کند چه چیزی در حکمِ ناممکنیِ مختصِ آن وضعیت است، آن هم از منظرِ تجویزِ صوریِ چیزهای ممکن.
دولت همواره معادلِ تناهیِ امکان است و رخداد معادلِ نامتناهی ساختنِ آن.
برای مثال می توان پرسید امروزه دولت به لحاظِ امکان های سیاسی متشکل از چه چیزی است.
خب پاسخ است: اقتصادِ سرمایه داری، حکومتِ مبتنی بر قانونِ اساسی، قوانینِ حقوقی در موردِ دارایی و ارث، ارتشِ پلیس ...
به میانجیِ همه ی این نظام ها، همه ی این دم و دستگاه ها، از جمله «دستگاه های ایدئولوژیکیِ دولت» (به معنای موردِ نظرِ آلتوسر) - که جملگی را می توان برحسب یگانه هدفِ مشترک شان، یعنی ممانعت از تبدیل ایده ی کمونیسم به نامِ یک امکان تعریف کرد.
می توان دید که چگونه دولت، غالبا با استفاده از زور، تمایزِ ممکن و ناممکن را حفظ می کند و سازمان می دهد.
پس بروشنی می توان نتیجه گرفت یک رخداد چیزی است که فقط تا آنجا به وقوع می پیوندد که از قدرتِ دولت تفریق شود.