- خوشم میآمد تُنگهایی را تماشا کنم که بچهها برای گرفتنِ ماهیهای کوچک در رودخانه میگذاشتند که، پر از آبِ رود و غوطهور در آن، هم «ظرف»ی با بدنهی شفاف بودند که پنداری آب در آن سخت شده باشد، و هم «مظروف» شناور در ظرفِ بزرگتری از بلورِ سیاه، و به گونهای بس دلانگیزتر و آزارندهتر از هنگامی که روی میزی بودند خنکا را تداعی میکردند، چه آن را فقط به صورتی گریزان در تکرار پیاپیِ آبِ بیجسمیت که دست نمیتوانست خنکا را در آن بگیرد، و شیشهی بیسیلان، که دهان نمیتوانست آن را در آن بچشد، نشان میدادند.
در جستجوی زمان از دست رفته - طرف خانه سوان- مارسل پروست - ترجمه مهدی سحابی