- گاهی هوا یکسره بد می-شد، باید برمی-گشتیم و در خانه می-ماندیم.
- اینجا و آنجا بر پهنه-ی دشت، که تیرگی و رطوبتِ هوا آن را به دریا ماننده می-کرد، خانه-های تک-افتاده، چسبیده به پشتِ تپه-ای که در شب و در آب فرو می-شد، چون زورق-هایی در دریا بادبان برچیده و برای همه-ی شب ساکن مانده، می-درخشیدند.
- اما چه باک از باران، چه باک از رگبار! در تابستان، هوای بد فقط اخمی گذرا و سطحی از هوای خوش ایستا و باقی است، نه چون هوای خوب ناپایدار و گردانِ زمستان، و برخلاف آن، روی زمین جاخوش کرده و به شکل شاخ و برگ-های انبوهی ماندگار شده است که باران هر چه بر آنها ببارد بر پایداریِ شادیِ همیشگی-شان چیره نخواهد شد، و برای سرتاسر فصل، تا حتی در کوچه-های روستا، تا روی دیوارهای خانه-ها و باغچه-ها، درفش-های ابریشمِ بنفش و سفیدش افراشته است...
در جستجوی زمان از دست رفته - طرف خانه سوان- مارسل پروست - ترجمه مهدی سحابی