- اما هر اندازه که در برابر کویچ-ها (زالزالک-های وحشی) می-ایستادم و بوی-شان می-کردم، و به ذهن-ام می-سپردم-شان که نمی-دانست با آنها چه کند، و بوی ناپیدا و ثابت-شان را گم می-کردم و باز می-یافتم، و خود را با آهنگی یکی می-کردم که گل-هایشان را با شادی جوانانه و با تناوب-هایی نامنتظر، چون برخی از سکوت-های موسیقیایی، اینجا و آنجا می-جنبانیدند، همواره همان جذبه-ی همیشگی را، به فراوانی پایان-ناپذیر، اما بی-آنکه بگذارند تا در آن ژرف-تر روم، نصیب-ام می-کردند.
- همانند ملودی-هایی که صدبار می-نوازیم، اما به رمز درون-شان نزدیک-تر نمی-شویم.
- لختی رو برمی-گرداندم تا دوباره تازه-نفس-تر به آنها بپردازم.
در جستجوی زمان از دست رفته - طرف خانه سوان- مارسل پروست - ترجمه مهدی سحابی