- سادیست هیچ اگویی جز اگوی قربانیانش ندارد. هیولایی که به سوپراگویی تقلیل یافته که بی رحمی تمام و کمال-اش را اعمال می کند و به محض اینکه توان-اش را به بیرون منحرف کند، در یک جهش تمام سکسوالیته-اش را بازمی یابد...
- عملیات مضاعفی که در آن سادیست به واسطه ی آن الگوی منحل شده-اش را ضرورتا به بیرون فرا می افکند و از این رو بیرون را به عنوان تنها اگویش تجربه می کند.
- در مازوخیسم سوپراگو مرده است؛ هر چند نه تحت تاثیر نفی-ای فعال بلکه بر اثر انکار «اگو» پیروز می شود و به خودآیینی-اش در درد، به تولد بکرزایانه-اش از دردها آری می گوید، چون دردها طوری تجربه می شوند که انگار بر سوپراگو تاثیر می گذارند.
ارائه ی زاخرمازوخ: سردی و شقاوت - ژیل دلوز - ترجمه پویا غلامی