در ارگانیسم های تک سلولی فرد و سلولِ تولیدمثل کننده هنوز یکی و عینِ هم هستند.
بنابراین وایزمان بر آن است که ارگانیسم های تک سلولی به طور بالقوه نامیرا هستند و مرگ فقط در موجودِ چندسلولی (metazoa) چهره ی خود را نشان می دهد.
حقیقت دارد که این نوع مرگی ارگانیسم های والاتر از نوع طبیعی است، مرگی به سبب دلایلِ درونی.
اما این مرگ مبتنی بر هیچ نوع مشخصه ی نخستینِ موجودِ زنده نیست و نمی تواند به عنوان ضرورتی مطلق تلقی شود که پایه اش در کُنهِ سرشتِ زندگی است.
بلکه مرگ چیزی مصلحتی است، تجلیِ سازگاری با وضعیت های خارجیِ زندگی است؛ زیرا زمانی که سلول های تن به سوما(1) و پلاسمای زاینده تقسیم شدند، زمانِ نامحدودِ زندگیِ فردی به تزیین و آرایه ای کاملا بی معنا بدل می شود.
(1) سوما: کلِ ارگانیسم منهای یاخته های زایشی.