- از آن شب سوان دانست که مهر اودت به او دوباره زنده نخواهد شد، که دیگر امیدش به رسیدن به شادکامی بیهوده است.
- و در روزهایی که اودت، اتفاقی، هنوز گرمی و مهری نشان می-داد، و به او توجهی می-کرد، سوان این نشانه-های ظاهری و گول-زننده-ی اندک بازگشتِ او به سوی خود را با همان دلسوزیِ مهربانانه و یاس-آمیز، همان شادی نومیدانه کسانی می-دید که از دوستی در واپسین روزهای بیماری درمان-ناپذیری پرستاری می-کنند و درباره-ی حرکاتی از او با لحنی امیدانگیز می-گویند: «دیروز، حساب-هایش را خودش راست و ریس کرد و حتی متوجه شد که ما در جمع اشتباه کرده بودیم؛ با اشتهای تمام یک تخم مرغ خورد، و اگر خوب هضم کند فردا به او گوشت می-دهیم.»، در حالی که می-دانند این چیزها در آستانه-ی مرگی گریزناپذیر هیچ اهمیتی ندارد.
در جستجوی زمان از دست رفته - طرف خانه سوان- مارسل پروست - ترجمه مهدی سحابی